مجموعه عکس نوشت اربعین (سری دوم)


شرمنده ام کنار تو از این نداری ام؛ سوغات کهنه پیرهن آوردم از سفر شرمنده ام کنار تو از این نداری ام


طلوع صبح شب انتظار نزدیک است ببند بار سفر را که یار نزدیک است


به هرجا هست زینب رو به سوی کربلا دارد به یاد کاروان اربعین با گریه می گوید


چو موج از همه سو دلشکسته می آیند غریب از نفس افتاده خسته می آیند


با کاروان غربت از این جاده آمدیم مارا رسانده قافله تو به آسمان


قسم به نور که این ابتدای بیداری است که این پیاده روی برترین عزاداری است


ببین که قفل قفس را شکسته می آیند کبوتران حرم دسته دسته می آیند


تو را از جوهر غم آفریدند مرا از ابر نم نم آفریدند


آن شب که ماند یاس سه ساله میان؛ راه یک لحظه برنداشته از او نگاه را؛ پیاده به عشق شما به کربلا می آیم


می رسند از راه زائرها، ملائک گردشان؛ فرش زیر پایشان هم شه پر طاووس ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 − هشت =